کد مطلب:162582 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:288

شهادت و شفاعت
حسین آمد تا كشته شود، تا شفیع ما باشد. تا آبروی ما باشد حسین آمد تا با خون خود، نهال دین را آبیاری كند. قتل او، شهادت او به نفع اسلام بود [1] .

این دو تحلیل، به این گونه، همان رضایت به قتل حسین است و خشنودی از شهادت اوست. كه در زیارت او می خوانیم:

لعن الله امة قتلتك.

لعن الله امة ظلمتك.

و لعن الله امة سمعت بذلك، فرضیت به [2] .

این دو توضیح، به این گونه، با این جمله های زیارت عاشورا، ناسازگار است.

یا اباعبدالله... لقد عظمت الرزیة، و جلت و عظمت المصیبة بكم علینا، و علی جمیع اهل الاسلام و جلت و عظمت مصیبتك فی السموات علی جمیع اهل


السموات.

قطعا، وجود امام برای دین، پرثمرتر و برای یزید خطرناك تر است.

این درست كه مرگ او مجاهد می سازد، اما باید دید زندگانی او، هم بیشتر و هم بهتر سازندگی ندارد؟

صرف این كه كسی جانشین او هست و خداوند، دیگری را معین كرده، از بزرگی مصیبت نمی كاهد.

آن جایی كه مرگ عالم، شكافی می آورد كه چیزی آن را پر نمی كند، معلوم است كه مرگ امام و فقدان رهبر، چه گرفتاری ها می آورد.

مگر عالم، جانشین ندارد، اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسدها شئ [3] .

وجود امام، جگر گوشه ی رسول، نور چشم فاطمه، و ادامه علی علیه السلام برای یزید، و دستگاه اموی آن قدر خطرناك و ضرر آمیز بود كه یزید با تمام وجودش، برای نابودی او كوشش ها كرد و تا خونش را نریخت آرام ننشست.

ما باید آگاه باشیم كه نفوذ پیشوایان و شخصیت اجتماعی آنها در یك سطح نبوده، حتی درجات آنها در یك سطح نیست.

ما می بینیم، آن جا كه عظمت و نفوذ و شخصیت علی علیه السلام برای پنج سال، شب و روز، سپاه او را به بیابان ها می كشد و در برابر معاویه، به پا می دارد و معاویه ی تدارك دیده را به فرار نزدیك می كند، در همان وقت شخصیت امام حسن علیه السلام در برابر معاویه كاری از پیش نمی برد و حتی سپاه آماده ی نخیله، از گرد او متفرق می شوند و خنجر در پایش می گذارند.

این پراكندگی، دلیل نبود سیاست و لیاقت نیست، كه علی علیه السلام در چشم ها، جایی را گرفته كه امام حسن علیه السلام آن جایگاه را ندارد و او در دل ها به عظمتی رسیده، كه هنوز دیگران به آن نرسیده اند.


و این است كه شخصیت حسین علیه السلام را پیشوای دیگری پر نمی كند. بوسه های رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر چهره ی حسین علیه السلام نقش دارد و جای پای حسین علیه السلام بر دوش رسول، چشم ها و حافظه ها را با خود، گواه دارد [4] .

مصیبت فقدان حسین علیه السلام، این نور بزرگ و این خون خدا، بزرگ تر از آن است كه ما می فهمیم. جایی كه از دل سنگ، خوه عبیط، خون تازه می چكد و تمام هستی مصیبت می گیرد [5] ، چه می توان گفت، جز همان كه گفته اند. لقد عظمت الرزیة و جلت و عظمت المصیبة.

بدون شك، شهادت و شفاعت، همراه حركت حسین هست، و رسول صلی الله علیه و آله و سلم و رسولان پیشین به اینها گواهی داده بودند و از اینها سخن گفته بودند.

آری، این شهادت، انتخاب حسین است و این شفاعت نتیجه ی كار عظیم او.

شهادت، انتخاب است، نه هدف و شفاعت نتیجه است، نه مقصد.

تمام مطلب در همین نكته، نهفته است كه انتخاب با هدف، تفاوت دارد.

گاهی انسان، كاری را انتخاب می كند و هدفش چیز دیگر است. امیر كبیر، هنگامی كه در فین كاشان به مرگ مجبور می شود، آن نوع مرگ - رگ زدن - را انتخاب می كند. این گونه مردن، انتخاب اوست در حالی كه هدفش نیست. هدفش زندگی است و آرزویش در دارالفنون...

همین طور اثر، با هدف تفاوت دارد. كسی كه در راه اطاعت گام برمی دارد، به كرامت ها و قدرت هایی می رسد، در حالی كه خودش آن را نمی خواهد، و در حالی كه هدفش جز قرب حق نبوده است.

من هنگامی كه چراغ را روشن می كنم تا راه را بیابم، ناچار، در كنار


روشنایی، حرارت هم به دست می آید، در حالی كه هدف، یافتن راه است، نه گرمای چراغ.

شفاعت، همراه این انتخاب بزرگ هست و شهادت بهترین انتخاب است، در حالی كه رضایت به مرگ و به شهادت او هم در كار نیست، فقدان او بزرگ ترین مصیبت است، كه شفق را غمگین كرد و سنگ ها را به خون نشاند.



[1] شهادت، وسيله نيست، خود هدف است... راه نيم بر به طرف صعود به قله ي معراج بشريت است، دكتر شريعتي، شهادت.

«حسين بودن» به او مسئوليت جهاد با اين همه پليدي و قساوت را داده است. و براي جهاد، جز «بودن خويش» هيچ ندارد. آن را برمي گيرد و از خانه به قتلگاه خويش مي آيد دكتر شريعتي، شهادت.

شهادت نه يك باختن كه يك انتخاب است. انتخابي كه مجاهد با قرباني شدن خويش در آستانه ي معبد آزادي و محراب عشق پيروز مي شود. دكتر شريعتي، شهادت،

[2] زيارت وارث.

[3] محاس، احمد بن محمد بن خالد بركي، ج 1، ص 233.

[4] و اين است كه شكاف مرگ عالمي را، زندگي عالم ديگر پر نمي كند.

[5] تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص 207.